کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سامانۀ فرود با دستگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: frōt، مقابلِ بالا] forud ۱. به زمین نشستن هواپیما.۲. (قید) پایین.۳. (اسم) (موسیقی) الگوهای ملودیک برای بازگشت به مایۀ اصلی و حالت اولیه در آخر اجرای هر دستگاه یا آواز.۴. (اسم) [قدیمی] نشیب؛ سرازیری.۵. (اسم) [قدیمی] بخش زیرین جایی.۶...
-
تنازل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanāzol ۱. فرود آمدن.۲. با هم پیکار کردن.۳. فروتنی و کنارهگیری از مقام.
-
مواردت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: موارَدة] [قدیمی] movāredat ۱. با هم به یک آبشخور وارد شدن.۲. باهم در یکجا فرود آمدن.
-
اپراتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: opérateur] 'operātor کسی که مسئول کار با دستگاهی مانند تلفن، کامپیوتر، و دستگاه چاپ است.
-
خراط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] xarrāt کسی که با دستگاه خراطی چوب را میتراشد و اشیای چوبی تزئینی درست میکند.
-
خشک کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xoškkon ۱. دستگاه خشککنندۀ چیزی: خشککن ماشین لباسشویی.۲. کاغذی نرم و پرزدار که با آن خطهایی را که با جوهر بر کاغذ نوشته شده خشک کنند؛ کاغذخشککن.
-
حلاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] hallāj ۱. کسی که با دستگاه مخصوص پنبه را از پنبهدانه جدا میکند.۲. کسی که پنبه را با کمان میزند؛ پنبهزن.
-
چترباز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [سنسکریت. فارسی] čatrbāz ۱. کسی که با چتر نجات از هواپیما، بالگرد، و امثال آن به زمین فرود میآید.۲. سربازی که بهوسیلۀ چتر نجات در خاک دشمن یا در میدان جنگ فرود میآید.
-
آب مقطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (شیمی) 'ābmoqattar آبی که با دستگاه تقطیر طی فرایند سردکردن بخار آب به دست میآید و خالی از املاح مواد معدنی است. Δ در طب و داروسازی به کار میرود.
-
آلرژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: allergie] (پزشکی) 'ālerži ۱. دستگاه ایمنی بدن.۲. واکنش در برابر بعضی مواد غذایی، دارویی، و واکسن که با علایمی چون خارش، کهیر، شوک، التهاب، عسطه، و آبریزش همراه است.
-
کم خونی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (پزشکی) kamxuni بیماری ناشی از کم شدن گلبولهای قرمز خون که با عوارضی مانند رنگپریدگی، سردرد، و اختلال دستگاه گوارش همراه است.
-
تلکس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télex] (برق) teleks ۱. دستگاهی مخابراتی با قابلیت ارسال و دریافت پیام بهصورت چاپشده.۲. پیام چاپشدهای که بهوسیلۀ این دستگاه ارسال یا دریافت میشود.
-
پاافشار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pā'afšār دو تکه تخته به اندازۀ کف پا که در دستگاه بافندگیِ دستی در زیر پای بافنده قرار دارد و با فشار دادن آن تارها بالا و پایین میرود.
-
منگنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] manga(e)ne ۱. دستگاه یا ابزاری که چیزی را زیر آن بگذارند و فشرده کنند؛ آلت فشار.۲. افزاری که با آن دکمه و جادکمه درست میکنند.
-
شنوایی سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) (پزشکی) šenavay(')isanj دستگاه اندازه گرفتن حدت صدا؛ دستگاهی برای آزمایش شنوایی که اصواتی با ارتفاع و تواتر مختلف ایجاد میکند.