کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساقی شب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ساقی گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] sāqigari ساقی بودن؛ پیالهگردانی؛ شرابداری؛ شغل و عمل ساقی.
-
ساقی نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] sāqināme ۱. (ادبی) نوعی شعر مثنوی در بحر متقارب که شاعر خطاب به ساقی ابیاتی در طلب باده و ذکر ناپایداری زندگانی و غنیمت دانستن باقی عمر بگوید.۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه ماهور و آواز اصفهان.
-
جستوجو در متن
-
منغر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹منغرک› [قدیمی] monqo(a)r قدح؛ قدح شراب؛ ساغر: ◻︎ ساقی مجلس شاه است که با منغر زر / ایستادهست شب و روز برابر نرگس (سلمان ساوجی: ۱۲۴).
-
غم گسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qamgosār ۱. یار و دوست که همدم و همراز باشد و غم شخص را از بین ببرد؛ غمخوار: ◻︎ همه روز اگر غم خوری غم مدار / چو شب غمگسارت بُوَد در کنار (سعدی۱: ۱۶۳).۲. (صفت فاعلی) آنچه غم و غصه را بزداید؛ آنچه اندوه ببرد؛ غمزدا: ◻︎ مطرب یار...