کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساز و نهاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آهنگ ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (موسیقی) 'āhangsāz سازندۀ آهنگ؛ موسیقیدانی که آهنگهای موسیقی بسازد.
-
کاشی ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kašisaz = کاشیپز
-
لعبت ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] lo'batsāz ۱. عروسکساز.۲. بتساز؛ بتگر.
-
لغت ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] loqatsāz آنکه لغت بسازد؛ آنکه لغت وضع کند.
-
چاره ساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) čāresāz ۱. چارهسازنده؛ چارهدان؛ چارهگر؛ چارهکننده: ◻︎ نشاید شدن مرگ را چارهساز / در چاره بر کس نکردند باز (نظامی۶: ۱۱۴۶).۲. از صفات باریتعالی۳. [قدیمی] علاجکننده.
-
چراغ ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) čerāqsāz کسی که چراغ میسازد یا تعمیر میکند.
-
حلبی ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] halabisāz کسی که پیشهاش ساختن اشیای حلبی است؛ آن که ظرفهایی از حلبی میسازد.
-
خاتم ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] xātamsāz = خاتمکار
-
جادویی ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) jāduy(')isāz =جادوگر
-
دندان ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) (پزشکی) dandānsāz سازندۀ دندان؛ کسی که دندان عاریه یا مصنوعی برای مردم میسازد.
-
غالیه ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qāliyesāz آنکه غالیه بسازد؛ سازندۀ غالیه.
-
قلمکار ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] qalamkārsāz کسی که پارچههای قلمکار درست کند.
-
فریب ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) faribsāz فریبدهنده؛ حیلهگر؛ مکار.
-
پرخاش ساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] parxāšsāz آمادۀ جنگ؛ پرخاشجو: ◻︎ به صید هزبران پرخاشساز / کمند اژدهای دهن کرده باز (سعدی۱: ۱۳۸).
-
پول ساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [یونانی. فارسی] pulsāz ۱. آنکه از کار یا هنرش پول بسیار بهدست آید.۲. پولسازنده.