کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سازهای زهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بانجو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: banjo] ‹بانژو› (موسیقی) banjo از سازهای زهی شبیه گیتار با پنج تا نُه سیم و جعبۀ طنینی بهشکل طبل.
-
دستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dastān ۱. (موسیقی) محل قرار دادن انگشت در سازهای زهی مضرابی.۲. [قدیمی] سرود؛ نغمه؛ لحن.۳. [قدیمی] حکایت؛ افسانه.
-
ذوات الاوتار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذواتالاَوتار] [قدیمی] zavātol'o[w]tār سازهای زهی؛ آلات موسیقی که دارای زه یا سیم هستند، مانند تار، سهتار، عود، و کمانچه.
-
سنتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) santur یکی از سازهای زهی که سیمهای بسیار (حدود ۷۲ سیم) بر روی آن کشیده شده و با دو مضراب چوبی بلند نواخته میشود و از قدیمیترین سازهای ایران است.
-
مضراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (موسیقی) mezrāb ۱. قطعهای کوچک از چوب، استخوان، فلز، پلاستیک و امثال آن که برای نواختن سازهای زهی به کار میرود.۲. [قدیمی] نوعی دام بهصورت کیسۀ توری دستهدار که با آن پرنده را در هوا یا روی زمین صید میکنند یا در آب با آن ماهی میگیرند...
-
تا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ تار] [قدیمی] tā ۱. [مقابلِ پود] تار.۲. رشتۀ ریسمان.۳. تار مو.۴. (موسیقی) سیم یا مفتول سازهای زهی: ◻︎ مغنی ملولم دوتایی بزن / به یکتایی او که تایی بزن (حافظ: ۱۰۵۸).
-
خرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ خر] xarak ۱. خر کوچک.۲. (ورزش) در ژیمناستیک، وسیلهای به شکل چهارپایهای چوبی.۳. چهارپایۀ بزرگی که تختۀ درازی بر روی آن نصبشده و کارگران ساختمانی هنگام کار کردن بالای آن میایستند.۴. در نجاری، سهپایهای که چوب را برای بریدن بر روی آن ق...
-
ابریشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹افریشم، بریشم› 'abrišam ۱. تاری بسیارنازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه میشود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار میرود.۲. (موسیقی) [قدیمی] تار سازهایی مانند رباب و چنگ.۳. (موسیقی) [قدیمی] هر سازی که با ...
-
ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāz ۱. (موسیقی) هریک از آلات موسیقی که برای نواختن نغمههای موسیقی به کار میرود.۲. (موسیقی) آهنگ.۳. (بن مضارعِ سازیدن و ساختن) = ساختن۴. [قدیمی] آلت؛ وسیله؛ ابزار؛ اسبابوادوات.۵. [قدیمی] اسلحه، خواربار، و سایر لوازم مورد استفاده در جنگ؛ آلت ...