کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سازش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سازش کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) sāzeškār آنکه با دیگری صلح و سازش کند؛ سازشکننده؛ سازگار.
-
سازش کارانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) sāzeškārāne ۱. به روش سازشکاران.۲. (صفت) مانند سازشکاران.
-
سازش نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāzešnāme نوشتهای که راجع به رفع اختلاف و برقرار ساختن صلح و سازش امضا کنند.
-
جستوجو در متن
-
تواطؤ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavāto' با هم سازش کردن؛ با یکدیگر موافقت و سازگاری کردن؛ با هم سازش کردن در کاری.
-
تصالح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasāloh با هم سازش کردن؛ آشتی کردن.
-
مصالحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مصالَحَة] mosālehe با هم صلح کردن؛ آشتی کردن؛ سازش کردن.
-
درساختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] darsāxtan ساختن؛ باهم ساختن؛ سازش کردن؛ سازگاری کردن.
-
تبانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] tabāni با هم سازش کردن و همدست شدن برای اقدام به امری.
-
موافقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: موافَقة] movāfeqat ۱. با هم سازش کردن.۲. همراه شدن.۳. سازگاری.
-
کنار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ میان] ‹کناغ› ka(e)nār پهلو؛ یک طرف چیزی.〈 کنار آمدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]۱. با کسی سازش کردن و اختلاف خود را رفع کردن.۲. موافقت کردن.
-
صلح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] solh ۱. (سیاسی) دست کشیدن از جنگ با عقد قرارداد.۲. (حقوق) عقدی که در آن کسی ملکی، مالی، یا حقی از خود را به دیگری واگذار میکند و میبخشد.۳. (اسم مصدر) دعوایی را با قرار و پیمانی بین خود حلوفصل کردن؛ آشتی؛ سازش.〈 صلح کردن: (مصدر ل...
-
ارتفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertefāq ۱. (حقوق) حقی برای مِلک کسی در ملک دیگری، مانندِ حق عبور آب، حق گشودن پنجره، و حق ناودان.۲. رفیق بودن؛ رفاقت.۳. همراهی و مدارا کردن؛ سازش کردن.
-
اصلاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eslāh ۱. برطرف کردن عیب و ایراد چیزی؛ درست کردن: اصلاح خط فارسی.۲. تراشیدن یا کوتاه کردن موی سروصورت.۳. برطرف کردن ایرادات نوشته؛ ویرایش کردن: این مقاله به اصلاح بیشتری نیاز دارد.۴. از بین بردن اخلاق یا عادات بد کسی از طریق آمو...
-
صفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صفاء] safā ۱. صمیمیت؛ یکرنگی.۲. پاک، روشن، و خالص شدن.۳. [عامیانه] تفریح.٤. خوشی و خرمی.٥. (اسم) (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.٦. [قدیمی] پاکی؛ پاکیزگی.٧. [قدیمی] روشنی.〈 صفا دادن: (مصدر متعدی)۱. زدودن چیزی و به آن جلا و رونق...