کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سارو، ساره، سارک، ساروک، سراج، سارچه، ساسر، شار، شارک، شارو، سارنگ، سارنج› (زیستشناسی) sāri نوعی سار کوچک و خوشآواز با پرهای سیاه و خالهای سفید که کمی بزرگتر از سارهای ملخخوار است: ◻︎ ز بلبل سرود خوش، ز صلصل نوای نغز / ز ساری حدیث خوب، ز ...
-
ساری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sāri ۱. روان؛ جاری؛ سرایتکننده؛ نفوذکننده.۲. (پزشکی) مرضی که از کسی به کس دیگر برسد؛ واگیردار.
-
ساری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] ‹سار، شاره، ساره› sāri تکۀ پارچۀ لطیف به عرض یک متر یا بیشتر و به طول شش یا هفت متر که زنان هندی یک سر آن را به کمر میبندند. قسمت پایین آن به شکل دامن از کمر به پایین را میپوشاند. قسمت دیگرش را دور سینه میپیچند و دنبالۀ آن را روی شان...
-
واژههای مشابه
-
سبک ساری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] saboksāri ۱. سبکسری.۲. خودرایی.۳. شتابزدگی.
-
جستوجو در متن
-
ساروی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ساری) sāravi از مردم ساری.
-
چشمه سار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) če(a)šmesār ۱. زمینی که در آن چشمۀ بسیار باشد؛ چشمهزار.۲. چشمه: ◻︎ پدید آمد چو مینو مرغزاری / در او چون آب حیوان چشمهساری (نظامی۲: ۱۴۶).
-
باری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ باریک] [قدیمی] bāri ۱. نازک.۲. دقیق: ◻︎ رای دانا سر سخن ساریست / نیک بشنو که این سخن باریست (عنصری: ۳۶۴).