کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساروج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساروج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سارو، چارو، چاروک› sāruj خمیری که از آهک و خاکستر درست میکردند و در ساختمانها خصوصاً در حوضها، آبانبارها، و گرمابهها به کار میرفته؛ ساخن.
-
واژههای همآوا
-
صاروج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، ماخوذ از فارسی: ساروج] [قدیمی] sāruj = ساروج
-
جستوجو در متن
-
چارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čāruk] [قدیمی] čāru = ساروج
-
ساخن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāxon = ساروج
-
صاروج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، ماخوذ از فارسی: ساروج] [قدیمی] sāruj = ساروج
-
بندکشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bandkeši پر کردن درزهای آجرها و سنگهای نمای ساختمان با ساروج یا سیمان.
-
تکلیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taklis ۱. آهک کردن؛ آهکمالی کردن؛ اندود کردن با آهک یا ساروج.۲. (شیمی) حرارت دادن به جسمی تا مانند آهک شود.
-
صهروج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: ساروج] sahruj = ساروجصهوات١. جاهای نشستن.٢. جاهای نشستن سوار بر پشت اسب.
-
ستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ آستان] [قدیمی] setān آستانه؛ درگاه؛ درگه؛ جلو در خانه؛ کفشکن: ◻︎ به جای شنگرف اندر نگارهاش عقیق/ به جای ساروج اندر ستانهاش دُرَر (فرخی: ۱۲۹ حاشیه).