کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سارا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سارا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] sārā زبده؛ خالص؛ بیغش: زر سارا، عنبر سارا، مشک سارا: ◻︎ چه حاصل زآنکه دانی کیمیا را / مس خود را نکرده زرّ سارا (جامی۵: ۲۰۱).
-
جستوجو در متن
-
مشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] ‹مشگ› mo(e)šk مادۀ خوشبو و سیاهرنگی که در ناف آهوی مشک تولید میشود. = آهو 〈 آهوی مشک〈 مشک سارا: [قدیمی] مشک خالص و بیغش؛ مشک ناب.