کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساده و ماده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ساده جگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sādejegar ۱. بیمکروحیله.۲. بیکینه.
-
ساده دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] sādedel ۱. راستگو؛ بیریا؛ بیمکروحیله.۲. بیکینه.۳. پاکیزهدرون.۴. زودباور.
-
ساده رخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] sāderox = سادهرو
-
ساده رو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹سادهروی› [قدیمی] sāderu ۱. پسری که هنوز ریش در نیاورده سادهرخ؛ سادهزنخ: ◻︎ چو خواهی که قدرت بماند بلند / دل ای خواجه در سادهرویان مبند (سعدی۱: ۴۷).۲. (صفت) زیبا.
-
ساده زنخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] sādezanax = سادهرو
-
ساده ضمیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] sādezamir سادهدرون؛ سادهدل.
-
ساده طبع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] sādetab' سادهضمیر؛ سادهدل.
-
ساده عذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] sāde'ezār زیبا؛ سادهرخ؛ سادهروی.
-
ساده لوح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز]. sādelo[w]h ۱. بیمکروحیله.۲. زودباور.۳. احمق. * سادهدل.
-
جستوجو در متن
-
تخمیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxmir ۱. خمیر کردن؛ سرشتن.۲. مایه زدن به خمیر.۳. رسیدن شراب.۴. (شیمی) فعلوانفعال شیمیایی که در آن باسیلها و باکتریها مواد قندی را به الکل و انیدریدکربنیک تبدیل میکنند. در اثر تخمیر ترکیب شیمیایی ماده و طعم و بو و شکل آن تغییر ...