کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابلهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'ablahi سادهلوحی؛ کمخردی.
-
کاغه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kāqe احمق؛ ابله؛ سادهدل.
-
شوربا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شوروا، شورباج› šurbā آش ساده که با برنج و سبزی میپزند.
-
هالو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] hālu سادهدل؛ خوشباور.
-
یل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹یلک› [قدیمی] yal نوعی نیمتنۀ سادۀ زنانه.
-
بی رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) birang ۱. آنچه رنگ نداشته باشد.۲. [مجاز] ساده و بیآلایش.۳. (اسم) طرح ساده که نقاش بر روی پارچه یا کاغذ میکشد و بعد آن را رنگآمیزی میکند.
-
قناویز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] qanāviz نوعی پارچۀ ابریشمی ساده که بیشتر به رنگ سرخ است.
-
دبیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dabit نوعی پارچۀ نخی ساده که بیشتر آستر لباس میکنند.
-
امرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] 'amrad جوانی که هنوز صورتش مو درنیاورده باشد؛ سادهزنخ؛ بیریش.
-
آنابولیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: anabolisme] (زیستشناسی) 'ānābolism فرایندی که طی آن، مواد ساده به ترکیبات پیچیدۀ آلی تبدیل میشوند.
-
ابله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ablah بیخرد؛ نابخرد؛ نادان؛ کودن؛ سادهلوح.
-
احمق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ahmaq بیعقل؛ کمخِرد؛ سادهلوح؛ کودن.
-
بحت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] baht ساده؛ خالص؛ محض؛ صاف؛ بیدرد؛ بیغش.
-
چراغ موشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čerāqmuši چراغ سادۀ حلبی که فقط دارای فتیله و جای نفت است.
-
چستک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čostak نوعی کفش چرمی سبک و ساده با کف یکلا؛ چسبک.