کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: sāxtan] sāxtan ۱. درست کردن براساس نقشه و طرح قبلی.۲. بنا کردن.۳. چیزی را آماده کردن و پدید آوردن.۴. آراستن و ترتیب دادن.۵. سازگاری کردن؛ سازیدن.۶. از نیست هست کردن؛ آفریدن؛ خلق کردن.۷. تغییر دادن: ◻︎ چگونه ساخت از گل مرغ عیسی / ...
-
جستوجو در متن
-
تفسح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafassoh گشاده ساختن؛ فراخ ساختن؛ وسعت دادن.
-
درساختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] darsāxtan ساختن؛ باهم ساختن؛ سازش کردن؛ سازگاری کردن.
-
شبیه سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] šabihsāzi ۱. ساختن چیزی از روی چیزی؛ ساختن نظیری از روی یک اثر ادبی.۲. ساختن شرایطی مصنوعی برای انجام دادن فرایندی.۳. تعزیهخوانی کردن؛ برگزار کردن تعزیه.
-
ابانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ابانة] ‹ابانه› [قدیمی] 'ebānat ۱. آشکار کردن؛ واضح ساختن؛ هویدا ساختن.۲. جدا کردن.۳. پیدا شدن؛ آشکار شدن.
-
تسلیط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taslit ۱. مسلط ساختن.۲. برگماشتن.۳. حکم و قدرت کسی را بر دیگران روان ساختن.
-
تشریع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašri' ۱. بیان کردن و نمودار ساختن راه یا شریعت.۲. شریعت آوردن؛ آیین ساختن.
-
تکعیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tak'ib ۱. (ریاضی) مکعب ساختن چیزی.۲. چهارگوشه ساختن.۳. پر کردن ظرف.
-
تابید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'bid ۱. ابدی ساختن؛ جاوید کردن؛ جاودان ساختن.۲. جاودانگی.
-
بهسازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) behsāzi ساختن چیز بهتر.
-
کماسه گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] kamāsegari ساختن کماسه.
-
تطبیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tatbiq با هم مطابق کردن؛ دو چیز را با یکدیگر برابر کردن؛ برابر ساختن.
-
فراآوردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farā'āvardan حاصل کردن؛ ساختن.
-
نمایاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹نمایانیدن› na(e,o)māyāndan نشان دادن؛ آشکار ساختن.