کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) sāxt ۱. ساختهشده.۲. (اسم مصدر) ساختن.۳. (اسم) ساختار.۴. [قدیمی] یراق و زین اسب؛ سازوبرگ.۵. [قدیمی] سلاح جنگ.〈 ساختوپاخت: [عامیانه، مجاز] قرارداد نهانی بین دو یا چند تن برای انجام دادن کاری؛ بندوبست.〈 ساختوساز:۱. ساخته و آماد...
-
واژههای مشابه
-
ساخت کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sāxtkāri ساختهوپرداخته کردن؛ عمل ساختن و آماده کردن چیزی.
-
واژههای همآوا
-
ساخط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sāxet خشمگین؛ خشمناک.
-
جستوجو در متن
-
راهوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] rāho(a)vi = رهاوی: ◻︎ نکیسا در ترنّم جادوی ساخت / پس آنگه این غزل در راهوی ساخت (نظامی۲: ۲۹۶).
-
شورو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chevereau] ševro نوعی چرم که برای ساخت رویۀ کفش کاربرد دارد.
-
اسیدآمینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acide aminé] (زیستشناسی) 'asid[']āmine نوعی اسید آلی که در بدن تولید میشود و عامل اصلی ساخت پروتئین است؛ آمینواسید.
-
دولومیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dolomite] (زمینشناسی) dolomit کانی کربنات کلسیم و منیزیم، سفیدرنگ، که در ساخت کود و مواد سرامیکی کاربرد دارد.
-
بیوگانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] bayugāni عروسی: ◻︎ ساخت آنگه یکی بیوگانی / هم بر آیین و رسم یونانی (عنصری: ۳۷۰).
-
جباخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی؟. فارسی] jabbāxāne در دورۀ صفوی تا قاجار، محل نگهداری و ساخت اسلحۀ جنگی؛ جبهخانه.
-
آرشیتکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: architecte] 'āršitekt شاخهای از مهندسی که به طراحی و ساخت بناها، جادهها، پلها، و تونلها میپردازد؛ مهندسی ساختمان؛ مهندسی عمران.
-
ایریدیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: iridium] (شیمی) 'iridiyom فلزی به رنگ سفیدِ نقرهای و بسیارسخت و شکننده که در ساخت آلیاژها و اتصالات الکتریکی، نوک خودنویس، سوزن تزریق و همچنین به عنوان کاتالیزور استفاده میشود.
-
آلومینیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: aluminium] ‹آلومینیوم› (شیمی) 'ālo(u)miniyom فلزی به رنگ سفید نقرهای، بسیارسبک و قابل تورق و مفتول شدن که حرارت و برق را به خوبی هدایت میکند و در ساخت ظروف و در و پنجرهسازی کاربرد دارد.