کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ز پی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
باری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بارِئ] bāri خالق؛ آفریدگار؛ آفریننده: ◻︎ دو چشم از پی صنع باری نکوست / ز عیب برادر فروگیر و دوست (سعدی: ۱۷۳).
-
تغازل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqāzol عشق ورزیدن: ◻︎ بالـله به چنین فصل مباح است نشستن / با طرفه غزالان ز پی عیش و تغازل (قاانی: ۵۱۴).
-
کدواده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کدواد، کرداد، کرداده، کدلاده› [قدیمی] kad[a]vāde ۱. دیوار.۲. پی دیوار: ◻︎ ز فرع بیش طلب اصل کز برای بنا / درست باید کردن نخست کدواده (شمس فخری: مجمعالفرس: کدواده).
-
مولامول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹مولمول› [قدیمی] mulāmul درنگ بسیار؛ تاخیر از پی تاخیر: ( چنان به وعده همیکرد چرخ مولامول / که شد ز خون دلم تشت چرخ مالامال (جمالالدین عبدالرزاق: ۲۳۸).
-
شستگانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šestgāni ۱. اساس؛ بنیان: ◻︎ ز قلب درگه او ساز شستگانی عمر / که قلب کعبه کند شستگانی محراب (ابوالفرج رونی: ۲۵).۲. بنیاد و پی عمارت.
-
طلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] talab ۱. جستجو؛ جستن.۲. (اسم) [مقابلِ بدهی] [مجاز] پولی یا چیزی که بهکسی وام داده باشند.۳. (بن مضارعِ طلبیدن) = طلبیدن۴. طلبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آزادیطلب، آشوبطلب، جاهطلب، داوطلب، صلحطلب.۵. (تصوف) از مراحل سلوک که در آن...
-
پتیاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: patyārak] ‹پتیارک، پتیار، پتیره، بتیاره، بدیاره› patyāre ۱. [عامیانه] زن بدکار.۲. زشت و مهیب.۳. بدکار.۴. (اسم) [قدیمی، مجاز] بلا: ◻︎ چو دانی که از مرگ خود چاره نیست / ز پیری بتر نیز پتیاره نیست (فردوسی: ۶/۷۸).۵. (اسم) [قدیمی، مجاز] آشوب...