کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیانباشتپذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زی
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ زیستن) zi ۱. = زیستن۲. زینده؛ زندگیکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبزی.
-
زی
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [قدیمی] zi ۱. بهطرفِ؛ بهجانبِ؛ بهسویِ.۲. نزدیکِ؛ نزدِ.۳. (اسم) حد و اندازه.
-
زی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زیّ] [قدیمی] zi[yy] ۱. هیئت؛ شکل.۲. شکل لباس؛ طرز پوشاک.
-
پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پذیرفتن) [قدیمی] pazir ۱. = پذیرفتن۲. پذیرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پوزشپذیر، درمانپذیر، علاجپذیر، پندپذیر.
-
فارغ زی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] fāreqzi آنکه آسوده و فارغ زندگی کند: ◻︎ طمع دار سود و بترس از زیان / که بیبهره باشند فارغزیان (سعدی۱: ۱۰۶).
-
اصلاح پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'eslāhpazir قابل اصلاح؛ چارهپذیر.
-
التیام پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'eltiyāmpazir قابل التیام؛ خوبشدنی.
-
انجام پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'anjāmpazir قابل انجام شدن؛ انجامشدنی؛ عملی.
-
ادب پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'adabpazir آنکه میتواند ادب یاد بگیرد.
-
آشتی پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āštipazir ۱. کسی که آماده برای آشتی کردن است.۲. قابل صلحوسازش.
-
چاره پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) čārepazir ۱. چارهپذیرنده؛ چارهبردار.۲. ویژگی دردی که بتوان آن را درمان کرد؛ قابل علاج.۳. ویژگی امری که بتوان آن را اصلاح کرد.
-
خلل پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xe(a)lalpazir قابل اختلال و تباهی؛ خرابشدنی.
-
فرمان پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farmānpazir = فرمانبردار
-
علاج پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'a(e)ājpazir درمانپذیر؛ چارهپذیر.
-
پایان پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pāyānpazir آنچه پایان داشته باشد و به پایان برسد؛ پایانپذیرنده؛ تمامشدنی.