کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زینت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زینت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زینة] zinat ۱. آرایش.۲. آنچه با آن آرایش کنند؛ پیرایه؛ زیور.
-
جستوجو در متن
-
افرندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹افرندن› [قدیمی] 'afrandidan آراستن؛ زینت کردن؛ زینت دادن.
-
متزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motazayyen زینتیافته.
-
مزوق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mozavvaq آراسته و زینتکردهشده.
-
مزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mozayyan زینتدادهشده؛ آراسته.
-
مشنف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mošannaf زینت و آرایشدادهشده.
-
خودآرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xod[']ārāy(')i خود را آراستن و زینت دادن.
-
ماهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māhu زیب؛ زینت؛ آرایش.
-
لعل طراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب] [قدیمی] la'lta(e)rāz آنکه چیزی را با لعل زینت بدهد.
-
گوهرآرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گوهرآرای، گهرآرا› [قدیمی] go[w]har[']ārā آنچه یا آنکه گوهر را بیاراید و زینت بدهد.
-
مبرقش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mobarqaš زینتیافته بهرنگهای مختلف؛ رنگارنگ.
-
تزین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tazayyon آراسته شدن؛ زینت یافتن.
-
تزیین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tazy(')in زینت دادن؛ زیور کردن؛ آراستن.
-
زیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zib زینت؛ زیور؛ آرایش.