کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیر پا خالی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سربه زیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] sarbezir ۱. باشرموحیا.۲. فروتن؛ متواضع.
-
جستوجو در متن
-
پاکوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹پایکوب› pākub ۱. کوبیدهشده در زیر پا؛ پامال.۲. (صفت فاعلی) پاکوبنده؛ رقاص.〈 پاکوب کردن: (مصدر متعدی) چیزی را در زیر پا له کردن؛ لگد کردن؛ پامال کردن.
-
تخلیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تخلیَة] taxliye ۱. خالی کردن؛ تهی ساختن.۲. رها کردن؛ واگذاشتن.
-
پامال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹پایمال› pāmāl ۱. چیزی که زیر پا مالیده شده؛ لگدکوبشده.۲. [مجاز] پست و زبونشده.〈 پامال شدن: (مصدر لازم) لگدکوب شدن؛ زیر پا له شدن؛ پیسپر شدن.〈 پامال کردن: (مصدر متعدی) لگدکوب کردن؛ زیر پا له کردن.
-
پا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pād] ‹پای› pā ۱. عضوی از بدن انسان و حیوان که با آن راه میرود.۲. قسمت زیرین این عضو در انسان، از مچ تا سرانگشتان: ◻︎ ای تو را خاری به پا نشکسته کی دانی که چیست؟ / جان شیرانی که شمشیر بلا بر سر خورند (امیرخسرو: ۳۱۹).۳. [مجاز] قسمت زیرین...
-
واپرداختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] vāpardāxtan ۱. خالی کردن.۲. (مصدر لازم) فارغ شدن از چیزی.
-
قدم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَقدام] qadam ۱. اندازۀ پا از سر انگشت تا پاشنه.۲. گام.۳. کار؛ عمل.〈 قدم افشردن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. پا فشردن.۲. پافشاری کردن.〈 قدم برداشتن: = 〈 قدم برگرفتن〈 قدم برگرفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] حرکت کردن؛ راه افتا...
-
تفریغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafriq ۱. فارغ کردن؛ فارغ ساختن.۲. خالی کردن ظرف.〈 تفریغ حساب: [قدیمی] واریز کردن حساب و فارغ شدن از آن.
-
بازپرداختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bāzpardāxtan ۱. فارغ شدن از امری.۲. (مصدر متعدی) کاری را پایان دادن.۳. (مصدر متعدی) خالی کردن.
-
لگد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lagad لت یا ضربهای که با پا به کسی یا چیزی زده شود.〈 لگد انداختن: (مصدر لازم) لگد پراندن ستور.〈 لگد افکندن: (مصدر لازم) = 〈 لگد انداختن〈 لگد پراندن(پرانیدن): (مصدر لازم) لگد انداختن؛ لگد زدن.〈 لگد زدن: (مصدر لازم)۱. ب...
-
پشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pošt ۱. بیرون چیزی و بالای چیزی.۲. عقب؛ دنبال.۳. یک روی کاغذ یا سند که نوشته نشده باشد.۴. قسمت عقب تن انسان از شانه تا کمر.۵. بالای دوش حیوان از نزدیکی گردن تا دُم.۶. یار؛ یاور؛ پناه.〈 پشت پا: [مقابلِ کف پا]۱. عقب پا؛ پس پا.۲. روی پا.۳. (...
-
ختنه سوران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی. فارسی] xatnesurān رسم ختنه کردن پسران و جشنی که به آن مناسبت بر پا میکنند.
-
پاپوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāpuš ۱. = پاافزار۲. آنچه پا را بپوشاند.〈 پاپوش دوختن: [عامیانه، مجاز] توطئه و پروندهسازی کردن برای کسی.
-
رقصیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [عربی. فارسی] raqsidan انجام دادن حرکات موزون با آهنگ موسیقی؛ رقص کردن؛ پا کوفتن.