کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیرزمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیرزمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زیرزمینی› zirza(e)min خانهای که در زیر زمین ساخته شود؛ طبقهای از ساختمان که پایینتر از کف حیاط یا خیابان قرار دارد.
-
جستوجو در متن
-
تحت الارض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تحتَالارض] [قدیمی] tahtol'arz زیرزمین.
-
شب نهه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šabna(e)he ۱. آنچه شب در زیرزمین پنهان کنند.۲. زر و جواهری که شب در زیر خاک میکنند.
-
رکاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] rekāz ۱. آنچه در معدن نهفته است از طلا، نقره، و مانند آن.۲. دفینه و گنج در زیرزمین.
-
تحت الارضی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به تحتالارض) [عربی. فارسی] tahtol'arzi ۱. زیرزمینی؛ چیزهای زیرزمینی.۲. آنچه از زیرزمین استخراج شود؛ معدنی.
-
آب انبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āb[']ambār ۱. حوض بزرگ روپوشیده در زیرزمین که سقف آن را با آجر میسازند.۲. جای ذخیره کردن آب.
-
آبده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ābdeh ۱. آبدهنده.۲. آن قسمت از مجرای قنات در زیرزمین که آب از آن بیرون میآید و داخل قنات میشود.
-
پاشیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پایشیب› [قدیمی] pāšib ۱. پله.۲. پلکان آبانبار.۳. پلکانی که از آن به محلی در زیرزمین بروند.
-
سرداب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سردابه، سرداوه› sardāb ۱. خانۀ زیرزمینی که تابستان در آنجا بهسر ببرند.۲. جایی که در زیرزمین برای دفن اموات یا گذاشتن تابوت مرده درست کنند.
-
سعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) so'd گیاهی که در جاهای مرطوب میروید و در بیخ آن غدههایی تولید میشود که خوشطعم و مٲکول است؛ مشک زمین؛ مشک زیرزمین.
-
دخمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: daxmak] ‹دخم› daxme ۱. [مجاز] جای تنگ و تاریک.۲. جایی که در زیرزمین درست کنند و جسد مرده را در آنجا بگذارند؛ سرداب؛ سردابه؛ خانۀ زیرزمینی؛ گور: ◻︎ در این دخمه خفته است شداد عاد / کز او رنگ و رونق گرفت این سواد (نظامی۶: ۱۱۱۲).
-
آبدزدک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābdozdak ۱. (زیستشناسی) حشرهای قهوهایرنگ با بالهای کوچک و پاهای تیز که بهوسیلۀ آن سوراخهایی در زیرزمین حفر میکند و به ریشۀ گیاهان آسیب میرساند. شبها بیرون میآید و خوراکش حشرات ریز و کرمهای زیر خاک است؛ خاکسنبه؛ زمینسنبه.۲. (...