کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زِناْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: زناء] (فقه) zenā همبستر شدن مرد و زن بهطور نامشروع.〈 زنای محصنه: (فقه) زنا با زن شوهردار.
-
واژههای همآوا
-
زنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: زناء] (فقه) zenā همبستر شدن مرد و زن بهطور نامشروع.〈 زنای محصنه: (فقه) زنا با زن شوهردار.
-
جستوجو در متن
-
سفاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sefāh ۱. زنا کردن.۲. خونریزی.
-
کبیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: کبیرَة، جمع: کبائر و کبیرات] kabire ۱. (فقه) [مجاز] گناه بزرگ، مانند قتل و زنا.۲. (صفت) =کبیر
-
فحشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فحشاء] fahšā ۱. زنا.۲. (اسم) [قدیمی] گناه بزرگ و کار بسیارزشت.
-
رجم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] rajm ۱. (فقه) سنگسار کردن همسرداری که مرتکب زنا شده.۲. [قدیمی] پرتاب کردن سنگ؛ سنگ زدن.۳. [قدیمی، مجاز] فحش دادن؛ دشنام دادن.
-
قاذوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قاذورَة، جمع: قاذورات] [قدیمی] qāzure ۱. نجاست، از قبیل ادرار و مدفوع.۲. کار زشت.۳. گناه فاحش.۴. زنا.۵. پلیدی.۶. مردار.۷. کسی که بهسبب بدخویی با دیگران مراوده و آمیزش نداشته باشد.