کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زُلفین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زلفین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زرفین، زوفرین، زفرین، زولفین› zolfin ۱. = زرفین۲. [قدیمی، مجاز] زلف؛ گیسو.
-
واژههای همآوا
-
زلفین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زرفین، زوفرین، زفرین، زولفین› zolfin ۱. = زرفین۲. [قدیمی، مجاز] زلف؛ گیسو.
-
جستوجو در متن
-
زلیفن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زلیف› [قدیمی] zalifan ۱. ترس؛ بیم: ◻︎ از لب تو مر مرا هزار امید است / وز سر زلفین هزار زلیفن (فرخی: ۲۶۹).۲. تهدید.۳. کینه.
-
خجلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خَجلة] [قدیمی] xejlat = خجالت: ◻︎ گل سرخ چون روی خوبان بهخجلت / بنفشه چو زلفین جانان معطر (ناصرخسرو: لغتنامه: خجلت)، ◻︎ شخصم به چشم عالمیان خوبمنظر است / وز خبث باطنم سر خجلت فتاده پیش (سعدی: ۸۹).
-
فری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] fari ۱. خجسته؛ مبارک.۲. (شبه جمله) کلمۀ تحسین؛ زهی؛ خوشا؛ آفرین: ◻︎ فری آن فریبندهزلفین مشکین / فری آن فروزندهرخسار دلبر (فرخی: ۱۴۷).۳. عجیب؛ شگفتانگیز: ◻︎ خال ز غالیه نهد هرکس و روی سیب را / خال ز خون نهاد ماه اینت مشاطهٴ فری (خاقان...