کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زَنج زنجاب زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] zanj = زنجه
-
زنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زرنج› (زیستشناسی) [قدیمی] zonj مادۀ چسبناکی که از تنه و شاخۀ بعضی درختان میوهدار میتراود و سفت میشود؛ انگم؛ صمغ: ◻︎ ز بالا دو چیز از دل سنگ سخت / برون تاخته همچو زنج از درخت (اسدی: لغتنامه: زنج).