کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زودرنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زودرنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) zudranj نازکدل؛ کسی که زود برنجد و آزرده شود.
-
جستوجو در متن
-
نازک دل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مجاز] nāzokdel زودرنج؛ رقیقالقلب: ◻︎ کار هر نازکدلی نبوَد قتال / که گریزد از خیالی چون خیال (مولوی: ۸۲۷).
-
نازک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: nāzuk، مقابلِ کلفت] nāzok ۱. باریک.۲. [مجاز] لطیف؛ ظریف.۳. دارای پهنای کم.۴. [مجاز] دقیق؛ حساس.۵. [مجاز] ضعیف.۶. [مجاز] زودرنج؛ حساس.
-
نازک طبع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] nāzoktab' ۱. حساس؛ زودرنج؛ لطیفطبع: ◻︎ تو نازکطبعی و طاقت نیاری / گرانیهای مشتی دلقپوشان (حافظ: ۷۷۴).۲. شاعری که قریحۀ لطیف و حساس دارد.