کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] zohm ۱. ویژگی بوی بد؛ بوی گند بهویژه بوی ماهی یا گوشت گندیده.۲. (اسم) [قدیمی] پیه.۳. (اسم) [قدیمی] مادهای خوشبو که از گربۀ زباد گرفته میشود.
-
جستوجو در متن
-
چشمارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چشمآرو› [قدیمی] če(a)šmāru ۱. چیزی که برای دفع چشمزخم از انسان، حیوان، باغ و یا خانه درست میکردند، مانند دعا، طلسم، مهره، یا چیز دیگر؛ چشمپنام؛ حرز؛ تعویذ.۲. کوزهای که در آن پول بریزند و به منظور دفع چشمزهم آن را از فراز بام میان کوچه ان...