کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زهدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زهدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) zehdān = رَحِم
-
جستوجو در متن
-
دان
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) dān جا؛ مکان؛ ظرف (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبدان، آتشدان، پیهدان، چایدان، چینهدان، روغندان، زهدان، سرمهدان، سوزندان، شمعدان، کاهدان، گلدان، نمکدان، یخدان.
-
رحم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَرحام] rahem ۱. (زیستشناسی) عضوی کیسهمانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی میکند؛ جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده؛ بچهدان؛ زهدان.۲. [قدیمی] خویشاوندی؛ خویشی؛ قرابت.〈 رحم بریدن: [قدیمی] قطع رشتۀ خویشاوندی؛ ترک مرا...
-
زه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zeh ۱. (زمینشناسی) آب زیرزمینی که از زمین یا شکاف سنگ تراوش میکند.۲. (بن مضارعِ زهیدن) = زهیدن۳. (اسم مصدر) [قدیمی] زایش.۴. [قدیمی] نطفه.۵. [قدیمی] بچه.۶. (زیستشناسی) [قدیمی] = زهدان〈 زه زدن: (مصدر لازم) [عامیانه]۱. از پا درآمدن بهسبب...