کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مایه زنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (طب قدیم) māyezani عمل واکسن زدن؛ واکسیناسیون.
-
قلم زنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [معرب. فارسی] qalamzani ۱. [مجاز] نویسندگی.۲. [مجاز] نقاشی.۳. حک کردن تصویر جانوران یا انواع گلوگیاه و طرحهای دیگر بر روی فلز با قلمهای مخصوص؛ حکاکی.
-
قاشق زنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [ترکی. فارسی] qāšoqzani عملی که بعضی از زنان در شب چهارشنبهسوری برای رسیدن به مراد انجام میدهند و بهطور ناشناس به در خانۀ همسایه میروند و با زدن قاشق به کاسه یا به در خانه چیزی طلب میکنند و صاحب خانه مقداری مواد خوراکی در ظرف او میر...
-
پنبه زنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pambezani شغل و عمل پنبهزن.
-
مشت زنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (ورزش) moštzani ورزشی دونفره که در آن ورزشکاران با زدن ضربههای مشت به یکدیگر امتیاز کسب میکنند؛ بوکس.
-
سکه زنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] sekkezani شغل و عمل سکهزن.
-
دوبه هم زنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] dobehamzani نفاق افکندن و بههم زدن دوستی و رابطۀ دو تن.
-
ده پنج زنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] dahpanjzani سیم یا زر ناسره سکه زدن؛ سکۀ قلب زدن: ◻︎ تا دهدهی غرایبت هست / دهپنجزنی رها کن از دست (نظامی۳: ۳۶۵).
-
جستوجو در متن
-
امهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'emhār کابین کردن؛ به زنی دادنِ دختر یا زنی در برابر مهر.
-
دلاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: دلالَة، مؤنثِ دلاّل] dallāle ۱. زنی که برای مردان زن پیدا کند.۲. زنی که زنان را به راه بد دلالت کند.
-
صیغه رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] siqero[w] زنی که به عقد موقت مردان درآید؛ زنی که کارش صیغه شدن است؛ صیغهرونده.
-
یک بخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] yekbaxte زنی که فقط یکبار شوهر کرده.
-
سیاه پستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیهپستان› [قدیمی] siyāhpestān ۱. زنی که پستانش سیاه باشد.۲. [مجاز] زنی که بچۀ خود را خوب پرورش ندهد.۳. [مجاز] زنی که هر بچهای را شیر بدهد، آن بچه بمیرد.
-
بالرین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ballerine] bālerin, bāleriyan زنی که باله میرقصد.