کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنگ زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زنگ دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) zangdār ۱. دارای زنگ: ساعت زنگدار.۲. طنیندار.
-
گوش به زنگ
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عامیانه، مجاز] gušbezang متوجه و منتظر امری یا خبری که شاید برسد.〈 گوش به زنگ بودن: [عامیانه، مجاز] متوجه و مراقب و منتظر بودن.
-
جستوجو در متن
-
پرداخت
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ پرداختن، اسم مصدر) pardāxt ۱. آراستگی و آرایش.۲. جلا.۳. (بانکداری) دادن پول؛ تٲدیه؛ کارسازی.〈 پرداخت دادن: (مصدر متعدی) صیقل زدن؛ جلا دادن؛ زنگ چیزی را زدودن.〈 پرداخت کردن: (مصدر متعدی)۱. صیقل زدن؛ زنگ چیزی را زدودن؛ جلا دادن.۲. (...
-
گریس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: graisse] geris مادۀ جامد یا نیمهجامد که از چربیهای گوناگون و استئارینها بهدست میآید و بهمنظور روان کردن قطعات صنعتی و جلوگیری از زنگ زدن آنها بهکار میرود.
-
صقال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] seqāl زدودن و برطرف ساختن زنگ آینه یا آهن؛ جلا دادن؛ روشن کردن؛ صیقل زدن.〈 صقال گرفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] زدوده شدن؛ جلا یافتن.
-
صیقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] seyqal ۱. زدودن زنگ.۲. (اسم، صفت) [قدیمی] زدایندۀ زنگ فلز یا آینه؛ جلادهنده: ◻︎ آهنی را که موریانه بخورد / نتوان بُرد از او به صیقل زنگ (سعدی: ۹۳).۳. [قدیمی] = صیقلی〈 صیقل خوردن (پذیرفتن، گرفتن): (مصدر لازم) زدوده شدن؛ جلا یافت...
-
ساییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹ساویدن، سابیدن› sāy(')idan ۱. کوبیدن و نرم کردن؛ سودن: ◻︎ فضل و هنر ضایع است تا ننمایند / عود بر آتش نهند و مشک بسایند (سعدی: ۱۲۰).۲. به هم مالیدن دو چیز.۳. چیزی را ساو دادن و چرک یا زنگ آن را زدودن؛ سوهان زدن.