کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنگ در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زنگ دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) zangdār ۱. دارای زنگ: ساعت زنگدار.۲. طنیندار.
-
گوش به زنگ
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عامیانه، مجاز] gušbezang متوجه و منتظر امری یا خبری که شاید برسد.〈 گوش به زنگ بودن: [عامیانه، مجاز] متوجه و مراقب و منتظر بودن.
-
جستوجو در متن
-
استیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: steel] 'estil نوعی فولاد که در برابر زنگزدگی مقاومت میکند؛ آلیاژ فولادی زنگنزن.
-
بزنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بژنگ، برنگ، مدنگ› [قدیمی] bazang ۱. زنگ.۲. کوبۀ در خانه.۳. کلید.
-
ناقوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از آرامی، جمع: نواقیس] nāqus زنگ بزرگی که در کلیسا نصب میکنند و هنگام مراسم مذهبی نواخته میشود.
-
شماطه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [روسی. فارسی] šammātedār ویژگی ساعتی که با تنظیم در یک زمان خاص زنگ میزند.
-
زیرکنیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: zirconium] (شیمی) zircon[i]yom عنصر فلزی سخت، درخشان، خاکستریرنگ که در مقابل حرارت و زنگ مقاومت دارد و در ساختن وسایل جراحی و بعضی آلیاژها به کار میرود.
-
آهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āhen, āsīn] (شیمی) 'āhan ۱. فلزی خاکستریرنگ، چکشخور و رسانای جریان الکتریسته که در هوای مرطوب به راحتی زنگ میزند. در ۱۵۳۰ درجه سانتیگراد گداخته میشود و در ۸۰۰ درجه نرم و سرخ میگردد. در صنعت کاربرد فراوان دارد.۲. هر چیزی که از ...
-
سرنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) soranj گردی سمّی و سرخرنگ که از حرارت دادن مردارسنگ بهدست میآید و در نقاشی، تذهیب، سفالگری، شیشهسازی و نیز به عنوان ضدزنگ برای رنگ کردن اشیای آهنی به کار میرود؛ اکسید سرب.
-
طنین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tanin ۱. انعکاس صدا؛ پژواک.۲. خوشآهنگی.۳. صدای ناقوس، زنگ، و مانند آن که در گوش میپیچد.۳. صدای مگس، پشه یا زنبور.
-
زنگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zangār ۱. مادهای سمّی به رنگ سبز که از عمل اسیداستیک در سطح مس به وجود میآید؛ اکسید مس.۲. [قدیمی] زنگ آهن.〈 زنگار معدنی: (شیمی) [قدیمی] زاج سبز.
-
چهارپاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چارپاره› ča(ā)hārpāre ۱. نوعی گلولۀ سربی که در تفنگهای سرپر به کار میرفت.۲. (موسیقی) [قدیمی] نوعی ساز.۳. [قدیمی] دو جفت زنگ که هنگام رقص به سر انگشتان میبندند.۴. (ادبی) نوعی شعر با بندهای چهارمصراعی که قافیۀ دوم و چهارم هر بند یکسان است...
-
قفل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَقفال و اَقفُل و قُفُول] qofl وسیلهای فلزی که به در صندوق یا خانه میزنند و در را با آن میبندند؛ کلیدان.〈 قفل ابجد: نوعی قفل که با حروف الفبا باز و بسته میشود.〈 قفل رومی: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو ...
-
تکمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹دکمه، دگمه› tokme ۱. وسیلهای کوچک از جنسی سخت که برای بستن شکاف جامه یا تزیین آن به کار میرود: در دعوای دیروز تکمهٴ یقهاش کنده شده بود.۲. وسیلۀ کوچکی که برای روشنوخاموش کردن وسایل برقی به کار میرود: تکمهٴ زنگ اخبار.۳. هر برجستگی گو...