کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنخدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنخدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zanaxdān چانه؛ زیر چانه.
-
جستوجو در متن
-
ذقن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zaqan زنخ؛ چانه؛ زنخدان.
-
چک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čak چانه؛ فک اسفل؛ زنخدان: چک و چانه.
-
فروغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹افروغ، فروز› foruq ۱. روشنی؛ پرتو.۲. [مجاز] رونق؛ جذابیت: ◻︎ ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما / آبروی خوبی از چاه زنخدان شما (حافظ: ۴۰).
-
غالیه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] qāliyedān ۱. ظرفی که در آن غالیه ریزند؛ جای غالیه.۲. [مجاز] دهان یا زنخدان معشوق: ◻︎ زآن غالیهدان شکّرانگیز / مه غالیهسای و گل شکرریز (نظامی۳: ۵۱۳).
-
چاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čāh گودال استوانهایشکلی که برای رسیدن به آب و نفت یا ریختن فاضلاب در زمین حفر میکنند: ◻︎ چون ز چاهی میکنی هرروز خاک / عاقبت اندر رسی در آب پاک (مولوی: ۵۲۱).〈 چاه زدن: (مصدر لازم) حفر کردن چاه.〈 چاهِ زنخ: [قدیمی، مجاز] فرورفتگی ک...