کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: zanĵir] zanjir حلقههای فلزی ریز یا درشت بههمپیوسته شبیه رشته یا طناب؛ سلسله.
-
جستوجو در متن
-
زنجیربان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] zanjirbān زندانبانی که زندانیان را بند و زنجیر میکند.
-
زنجیرگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] zanjirgar زنجیرساز؛ کسی که زنجیر میسازد.
-
زنجیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zanjire ۱. هرچیز شبیه زنجیر.۲. [مجاز] حاشیهای که در اطراف چیزی خصوصاً سکههای فلزی به شکل زنجیر درست میشود.
-
زنجیری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به زنجیر) zanjiri ۱. سزاوار زنجیر شدن؛ خطرناک.۲. [مجاز] کسی که در بند و زنجیر باشد؛ زندانی.۳. [مجاز] دیوانه.
-
مغلول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] maqlul ویژگی کسی که غل و زنجیر به گردنش انداخته شده؛ بستهشده.
-
تاتوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tāture بخو، زنجیر، یا ریسمانی که به پای اسب ببندند.
-
لنتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: lanterne] [منسوخ] lanter چراغ پیهسوز یا روغنسوزی که با زنجیر از سقف آویزان میشود.
-
تسلسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasalsol پیوسته شدن؛ پیدرپی شدن؛ به هم پیوسته بودن، مانند زنجیر.〈 تسلسل افکار: = تداعی 〈 تداعی معانی
-
زرفین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زورفین، زوفرین، زفرین، زلفی، زلفین› [قدیمی] zorfin حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در میکوبند و زنجیر یا چفت را به آن میاندازند؛ حلقه.
-
دستاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] dostāq ۱. [منسوخ] حبس و بند.۲. [قدیمی] زندانی با کند و زنجیر.
-
سالیخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sālix نوعی سلاح با دستۀ چوبی که بر سر آن چند زنجیر و بر سر هر زنجیز چند گوی فولادی نصب شده است.
-
چفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čeft ۱. حلقه و زنجیر در؛ زنجیر در خانه؛ قلاب پشت در؛ زرفین.۲. (قید) [مجاز] سفتومحکم.〈 چفت کردن: (مصدر متعدی)۱. بستن در خانه.۲. وصل کردن چیزی به چیز دیگر.
-
کباده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ورزش) kabbāde از ادوات ورزش باستانی شبیه کمان که از آهن ساخته میشود و دارای زنجیر و پولکهای فلزی است و آن را بر سر دست حرکت میدهند.