کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنبق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنبق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: زنبه، جمع: زَنابِق] ‹زنبک، زنبه› (زیستشناسی) zambaq گیاهی پایا، با برگهای دراز شمشیری، ساقۀ کوتاه و گلهایی به رنگهای مختلف که مصرف دارویی دارد؛ سوسن؛ سوسن آزاد.
-
جستوجو در متن
-
فیلگوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] ‹پیلگوش، پیلغوش› (زیستشناسی) filguš زنبق؛ سوسن آزاد؛ سوسن سفید.
-
ام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اُمَّهات] [قدیمی] 'om[m] ۱. مادر.۲. [مجاز] اصل هر چیز.〈 ام لیلی: شراب سیاهرنگ.〈 ام حباب: دنیا.〈 ام زنبق: [قدیمی، مجاز] خمر؛ شراب.
-
زنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zambe ۱. وسیلهای دستهدار و مستطیل شکل از جنس چوب یا فلز برای حمل مصالح ساختمانی؛ زنبل.۲. (زیستشناسی) [قدیمی] = زنبق
-
پیلغوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیلگوش، فیلگوش› (زیستشناسی) [قدیمی] pilquš گل زنبق؛ سوسن آزاد؛ سوسن سفید: ◻︎ چون گل سرخ از میان پیلغوش / یا چو زرینگوشوار از خوب گوش (رودکی: ۵۳۶).
-
زعفران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زعفَران] (زیستشناسی) za'fe(a)rān ۱. گیاهی علفی، پایا، و از خانوادۀ زنبق که گلهای بنفش دارد.۲. پرچم معطر و خشکشده، و قرمزرنگ گل این گیاه که برای معطر و رنگ کردن غذاها به کار میرود و مصرف دارویی نیز دارد.
-
سوسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sūsan] (زیستشناسی) susan گیاهی پیازدار از خانوادۀ زنبق، با برگهای باریک و دراز و گلهای زیبا و خوشبو به رنگ زرد، کبود یا سفید که در انواع مختلف وجود دارد.〈 سوسن آزاد: (زیستشناسی) نوعی سوسن که سفیدرنگ است.
-
پیل گوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیلغوش، فیلگوش› [قدیمی] pilguš ۱. (زیستشناسی) گل زنبق؛ سوسن: ◻︎ بر پیلگوش قطرۀ باران نگاه کن / چون اشک چشم عاشق گریان همیشده (کسائی: ۳۳).۲. (صفت) آنکه گوشهای پهن مانند گوش فیل دارد: ◻︎ از آن پیلگوشان برآورد جوش / به هر گوشه زایشان سرافک...