کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمین دیوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زمین بوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] za(e)minbus ۱. کسی که برای ادای احترام نسبت به شخص بزرگ به خاک افتد و زمین را بوسه زند.۲. (اسم مصدر) بوسیدن یا گذاشتن صورت بر زمین برای اظهار احترام به کسی؛ زمینبوسی.
-
زمین پیما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹زمینپیمای› [قدیمی] za(e)minpeymā ۱. آنکه روی زمین حرکت میکند و از جایی به جای دیگر میرود؛ جهانگرد.۲. اندازهگیرندۀ زمین.
-
زمین دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) za(e)mindār ۱. دارای زمین؛ صاحب زمین.۲. مرزبان.
-
زمین سنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) za(e)minsombe = آبدزدک
-
زمین شناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (زمینشناسی) za(e)minšenās عالم به علم زمینشناسی.
-
زمین شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (زمینشناسی) za(e)minšenāsi علمی که دربارۀ خلقت زمین و چگونگی طبقات و قسمتهای مختلف آن بحث میکند؛ معرفةالارض؛ ژئولوژی.
-
زمین گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عامیانه، مجاز] za(e)mingir برجایمانده؛ کسی که بهواسطۀ بیماری و ناتوانی یا پیری نتواند از جا برخیزد.
-
زمین لرزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) za(e)minlarze = زلزله
-
جستوجو در متن
-
دیوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: divār] ‹دیوال› divār آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کنارۀ زمین یا چهار سمت خانه یا حیاط درست کنند و جایی را با آن محصور سازند.
-
حیاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حیاط hiyāt، جمعِ حائِط] hayāt ۱. صحن خانه.۲. زمین جلو ساختمان که دور آن دیوار باشد.
-
تنبوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tambuše لولۀ سفالی کوتاه که در زیر زمین یا میان دیوار برای ساختن راهآب به کار میرود.
-
چینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چنه› čine ۱. دانهای که پرندگان میخوردند.۲. نوعی دیوار گِلی که سنگ و آجر در آن به کار نمیرود و لایههای آن را تکهتکه بر روی هم میچینند.۳. هر لایه از دیوار گِلی؛ دای.۴. (زمینشناسی) هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره...
-
موری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مورو› [قدیمی] muri لولۀ سفالی که در زیر زمین یا میان دیوار برای ساختن راه آب به کار میبرند؛ تنبوشه: ( زنگیروی چون دَرِ دوزخ / بینیای همچو موری مطبخ (جامی۱: ۳۲۳).
-
پیش آمدگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) piš[']āmadegi قسمتی از چیزی که از قسمتهای دیگر آن جلوتر یا برجستهتر باشد، مثل جلو آمدن دیوار یا ساختمان به طرف کوچه یا خیابان و جلو آمدن مقداری از زمین به طرف رودخانه یا دریا.