کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هامون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هامن› hāmun ۱. زمین هموار؛ دشت.۲. [مقابلِِ آسمان] زمین.
-
زیرزمینی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به زیرزمین) zirza(e)mini ۱. آنچه در زیر زمین قرار دارد.۲. هرچه که در زیر زمین ساخته شود.۳. اشیا و موادی که از زیر زمین استخراج میشود.
-
ژئولوژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: géologie] (زمینشناسی) že'oloži علمی که دربارۀ ساختمان زمین، چگونگی مواد و ترکیبات آن، و تغییراتی که در سطح یا اعماق کرۀ زمین رخ داده بحث میکند؛ زمینشناسی.
-
زلزله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زَلزَ لَة، جمع: زَلازِل] zelzele ۱. (زمینشناسی) لرزش پوستۀ زمین؛ زمینلرزه.۲. [عامیانه، مجاز] بچۀ بسیار شلوغ و پرسروصدا.
-
زمینی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به زمین) za(e)mini ۱. مربوط به زمین.۲. ساکن کُرۀ زمین.۳. [مقابلِ درختی] آنچه رو یا زیر زمین کشت میشود: سیب زمینی.
-
ساهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ساهرَة، مؤنثِ ساهر] sāhere ۱. زمین و پهنۀ روز رستاخیز.۲. (صفت) [قدیمی] = ساهر۲. [قدیمی، مجاز] زمین؛ روی زمین.
-
بساردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) (کشاورزی) [قدیمی] basārdan ۱. شخم زدن و شیار کردن زمین.۲. هموار کردن زمین شخمزده.
-
بشاورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بستاوند› [قدیمی] bošāvard زمین پشتهپشته؛ زمین ناهموار و دارای کتل و کریوه.
-
شخسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šaxsār ۱. زمین سخت و ناهموار.۲. زمین سخت در دامن کوه؛ سنگلاخ.
-
حدب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hadab ۱. زمین بلند؛ زمین مرتفع.۲. تپه.۳. موج آب.
-
حفار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] haffār ۱. کسی که کارش کندن زمین و کاوش کردن در زمین است.۲. گورکن.
-
رواد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹راود› [قدیمی] ravād زمین پست و بلند؛ زمین پشتهپشته و پرآبوعلف.
-
نبش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nabš کندن زمین و بیرون آوردن چیزی از زیر زمین.〈 نبش قبر: شکافتن گور.
-
تپه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tappe ۱. (زمینشناسی) برآمدگی کمارتفاع پوستۀ زمین.۲. هر چیز انباشتهشده بر روی هم.
-
ضمن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zaman برجای ماندن؛ عاجز شدن؛ بیمار و زمینگیر شدن؛ برجاماندگی؛ زمینگیری.