کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زمینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zamine ۱. سطح و روی چیزی.۲. [مجاز] طرح؛ نقشه.۳. [مجاز] موضوع.۴. [مجاز] متن.۵. چیزی که نقشه روی آن کشیده میشود.
-
جستوجو در متن
-
قلمرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] [مجاز] qalamro[w] ۱. حوزۀ فرمانروایی.۲. زمینه.
-
فقاهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فَقاهَة] fa(e)qāhat فقیه و آگاه بودن در زمینۀ احکام شرعی.
-
توطئه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوطئَة] to[w]te'e مقدمه چیدن برای انجام دادن کاری؛ زمینهسازی.
-
دیپلمات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: diplomate] (سیاسی) diplomāt کسی که عهدهدار شغلی در زمینۀ رابطۀ سیاسی با کشورهای دیگر است.
-
بوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: būm] bum ۱. سرزمین.۲. شهر.۳. ناحیه.۴. زمینه؛ متن.۵. (نقاشی) زمینۀ آمادهشده برای نقاشی.۶. [قدیمی] پارچه یا چیز دیگر که بر روی آن نقاشی کنند.۷. [قدیمی] جا؛ مٲوا.۸. [قدیمی] زمین.〈 بوموبر: = بروبوم
-
ژورنال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: journal] žu(o)rnāl ۱. روزنامه.۲. مجلهای حاوی طرح، الگو، و تصویر در زمینۀ هنرهای دستی چون خیاطی و بافتنی.
-
صنف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَصناف و صُنُوف] senf ۱. گروهی از افراد که در زمینهای خاص فعالیت دارند.۲. [قدیمی] نوع؛ گونه؛ رسته.۳. [قدیمی] پیشهور.
-
تکنولوژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: technologie] teknoloži ۱. بهرهگیری از یافتههای علمی برای بهبود عملکرد در زمینههای صنعتی، کشاورزی، آموزشی، اقتصادی، و مانند آنها.۲. (اسم) روشها و فنونی که به این منظور به کار برده میشوند؛ فناوری.
-
راستا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rāstā ۱. زمینۀ موردنظر؛ مورد؛ باره: در راستای بهبود کیفیت، در این راستا.۲. (ریاضی) امتداد.۳. [مقابلِ چپ] [قدیمی] راست.〈 به راستایِ: [قدیمی] در حقِ؛ دربارۀ: به راستای تو.
-
تم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: thème] tem ۱. (ادبی) موضوع؛ مبحث.۲. ماده؛ مایه.۳. (ادبی) موضوع انشا.۴. (موسیقی) زمینۀ یک آهنگ موسیقی؛ آهنگی که موضوع یک قطعه موسیقی است؛ موضوع یا ملودی مقدم یک آهنگ.
-
شم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شمّ] šam[m] ۱. [مجاز] استعداد و توانایی درک و فهم در زمینۀ خاصی بدون یادگیری.۲. حس بویایی؛ شامه.۳. (بن مضارعِ شمیدن) = شمیدن۲۴. [قدیمی] رایحه؛ بو.
-
مرجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرجِع، جمع: مراجع] marja' ۱. چیزی که برای کسب اطلاعات به آن مراجعه میکنند.۲. مجتهد جامعالشرایطی که در زمینۀ امور دینی اطلاعات کامل دارد.۳. [قدیمی] محل بازگشت.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] بازگشتن.〈 مرجع تقلید: عالم روحانی که مردم در ت...
-
ستون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹استون، استن› sotun ۱. پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود؛ پایهای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند.۲. (نظامی) دستهای از سربازان که پشت سر هم در یک خط حرکت کنند.۳. دیرک خیمه.۴. نوشتهای که بهصورت عمودی، و موازی نوشت...