کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمان حاضر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاضر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: حُضّار] hāzer ۱. [مقابلِ غایب] کسی که در جایی حضور دارد.۲. آماده؛ مهیا.۳. موجود.۴. [قدیمی] شهرنشین.〈 حاضر شدن: (مصدر لازم)۱. آماده شدن.۲. حضور یافتن.〈 حاضرِ غایب: (تصوف) حالتی که شخص در مجلس و میان جمع نشسته اما هوش و حواس...
-
جستوجو در متن
-
حضار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حاضر] hozzār = حاضر
-
تحضر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahazzor حاضر شدن.
-
تحضیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahzir حاضر کردن.
-
حاضره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حاضرَة] [قدیمی] hāzere موجود؛ حاضر.
-
بالفعل
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی، مقابلِ بالقوه] belfe'l فعلاً؛ اکنون؛ در حال حاضر؛ درحال.
-
همگنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹همگینان› hamgenān همه؛ همهکسان؛ گروه و جماعت حاضر.
-
استحضار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estehzār ۱. آگاهی.۲. حاضر کردن.۳. [قدیمی] احضار کردن.
-
دعوت نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] da'vatnāme نامه یا کارت دعوت که برای کسی جهت حاضر شدن در محفلی بفرستند.
-
مهیا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مهیٲ] mohayyā ۱. حاضر؛ آماده؛ مستعد.۲. شایسته؛ مناسب.
-
عتید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'atid ۱. حاضر و آماده؛ مهیا.۲. جسیم؛ تناور.
-
هلوسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: holocene] (زمینشناسی) holusen دورۀ دوم از دوران چهارم زمینشناسی که عصر حاضر دنبالۀ آن است.
-
احضار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehzār ۱. حاضر کردن.۲. به حضور خواستن؛ فراخواندن.〈 احضار ارواح: فراخواندن روحهای مردگان بهوسیلۀ کسانی که مدعی هستند میتوانند روح شخص مرده را حاضر کنند و از او پرسشهایی کنند.
-
الساعه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: السَّاعَة] 'assā'e ۱. همینساعت؛ همیندم؛ وقت حاضر.۲. فوراً؛ بدون تٲخیر.