کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
زفت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] zaft درشت؛ فربه؛ ستبر؛ هنگفت: ◻︎ چنان خار در گل ندیدم که رفت / که پیکان او در سپرهای زفت (سعدی۱: ۱۳۷ حاشیه).
-
زفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zeft ۱. (طب قدیم) مادۀ سیالی که از درخت صنوبر بیرون میآید و مصرف دارویی داشته؛ زفت رومی؛ صمغ.۲. [قدیمی] قیر که از نفت گرفته میشود؛ زفت بحری.〈 زفت یابس: صمغ خشک شدۀ درخت صنوبر.
-
زفت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] zoft ۱. بخیل؛ ممسک؛ لئیم؛ خسیس: ◻︎ صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت / تار چون گور و تنگ چون دل زفت (عنصری: ۳۶۳).۲. [مجاز] ترشرو.۳. [مجاز] زمخت.۴. طعم تندوتیز و گس؛ ویژگی چیزی که طعم تندوتیز داشته باشد.