کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زشت و زیبا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زشت خو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹زشتخوی› zeštxu بدخو؛ بدخلق.
-
زشت خویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) zeštxuy(')i بدخویی؛ بدخلقی.
-
زشت رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹زشتروی› zeštru دارای چهرۀ زشت؛ زشتصورت؛ بدرو؛ بدگل.
-
زشت رویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) zeštruy(')i بدرویی؛ بدگلی.
-
زشت سیرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] zeštsirat بدسیرت؛ بدکار؛ بدخو.
-
زشت صورت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] zeštsurat = زشترو
-
زشت کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) zeštkār بدکار؛ بدکردار.
-
زشت گو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹زشتگوی› zeštgu بدگو؛ بدزبان.
-
زشت نام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] zeštnām بدنام؛ رسوا؛ بیآبرو.
-
زشت نامی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] zeštnāmi بدنامی؛ رسوایی؛ بیآبرویی.
-
زشت یاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹دُشتیاد› [قدیمی] zeštyād ۱. بدگویی پشت سر کسی.۲. (اسم) سخن زشتی که دربارۀ کسی گفته میشود؛ غیبت: ◻︎ به تو بازگردد غم عاشقی / نگارا مکن اینهمه زشتیاد (رودکی: ۵۲۲).
-
جستوجو در متن
-
شوها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: شَوهاء] [قدیمی] šo[w]hā ۱. ویژگی زن اخمو؛ بداخم؛ ترشرو.۲. زشترو.۳. نیکورو؛ زیبا۴. شوم؛ نامبارک. Δ در معنای ۲ و ۳ از اضداد است.
-
هژیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹هجیر، خجیر› [قدیمی] ha(o)žir ۱. پسندیده؛ نیکو: ◻︎ نوروز فرخ آمد و نغز آمد و هژیر / با طالعِ مبارک و با کوکبِ منیر (منوچهری: ۴۸)، ◻︎ به شاهِ کیان گفت زردشتِ پیر / که در دینِ ما این نباشد هژیر (فردوسی: ٥/٨٤).۲. زیبا: ◻︎ خمّیده گشت و سست شد آن ق...