کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زریر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زریر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) zarir گیاهی با ساقههای کوتاه و برگها و گلهای زرد که در رنگرزی به کار میرود؛ اسپرک.
-
واژههای همآوا
-
ضریر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] zarir ۱. کور؛ نابینا.۲. بیمار نزار.۳. لاغر؛ نحیف.۴. آنچه آمیخته به ضرر باشد.
-
جستوجو در متن
-
اسپرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اسفرک، سپرک› (زیستشناسی) 'esparak گیاهی علفی و یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد، و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار میرود؛ زریر.
-
زریری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به زریر) [قدیمی] zariri به رنگ زریر؛ زردرنگ: ◻︎ کمانی گشته قد من ز سروی / زریری گشته چهر ارغوانی (مسعودسعد: ۵۱۴).
-
کناغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] konāq ۱. تار ابریشم.۲. تار عنکبوت۳. کرم ابریشم.۴. (صفت) [مجاز] لاغر: ◻︎ دل و دامن تنور کرد و غدیر / سرو و لاله کناغ کرد و زریر (عنصری: ۳۳۲).