کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرد برگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آفتاب زرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آفتابزردی› 'āftābzard ۱. [مجاز] نهایت پیری؛ نزدیکی زمان مرگ: ◻︎ افتاد بر آفتاب گردم / نزدیک شد آفتابزردم (نظامی۳: ۴۴۸).۲. [قدیمی] هنگام غروب آفتاب؛ نزدیک غروب که آفتاب رنگپریده بهنظر آید؛ ایوار.
-
پاره زرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pārezard = زردپاره
-
روی زرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ruyzard ۱. زردچهره.۲. [مجاز] شرمسار؛ شرمنده؛ خجل.
-
شله زرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šol[l]ezard خوراکی که از برنج، آب، شکر، گلاب، و زعفران تهیه میشود. Δ بیشتر بهصورت نذری و در ایام سوگواری (عاشورا، اربعین و بیستوهشتم صفر) میپزند و میان مردم بخش میکنند.
-
جستوجو در متن
-
ینمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) yanme گیاهی با ساقۀ کوتاه، گلهای زرد، و برگهای زرد شبیه برگ کاسنی که برای معالجۀ جراحت به کار میرفت؛ منبلدارو.
-
بابل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bābol درختچهای با برگهای دوردیفی شبیه برگ اقاقیا و گلهای زرد که مصرف دارویی دارد.
-
جلبهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جبلاهنگ، جبلهنج، جبلهنگ، جبرآهنگ› (زیستشناسی) [قدیمی] jalbahang تخم گیاه زردخار که برگهایی شبیه برگ لوبیا دارد و بیخ آن را تربد زرد میگویند.
-
سرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] (زیستشناسی) seres درختی با برگهای باریک و کوتاه و گلهای زرد خوشبو که برگ، پوست و تخم آن در طب قدیم به کار میرفته؛ درخت زکریا.
-
سداب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سذاب› (زیستشناسی) sodāb گیاهی خودرو با برگهایش ضخیم، بدبو، آبدار و تلخ، گلهای زردرنگ و دانههای قهوهایرنگ مثلثی که برگ و دانۀ آن در پزشکی به کار میرود؛ پیگن؛ پیغن.
-
دلیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] dalik گل سرخ صحرایی؛ گیاهی صحرایی، گل آن بیبو و دارای چهار برگ است. پس از ریختن برگهای گل ثمر آن پیدا میشود و آن میوهای است شبیه زیتون که پس از رسیدن زرد یا سرخرنگ میشود و دانههای سفید درازی دارد که در طب به ک...
-
زقوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زقّوم] zaq[q]um ۱. (زیستشناسی) گیاهی صحرایی با ساقههای بلند و ستبر، برگهایی شبیه برگ انار، و گلهایی زرد رنگ.۲. درختی در دوزخ که میوۀ بسیارتلخ دارد و دوزخیان از میوۀ آن میخورند.۳. [مجاز] هر غذایی که تلخ، سمی، و کشنده باشد.
-
جاوشیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گاوشیر، جواشیر، کوشیر› (زیستشناسی) jāvšir ۱. گیاهی با ساقۀ بلند و پرزدار، برگهای شبیه برگ انجیر، و گلهای زرد خوشبو.۲. صمغی بدبو که از ریشه و ساقۀ این گیاه گرفته میشود و برای استرس، استسقا، عسرالبول، و بیماریهای عصبی نافع است.
-
ماهودانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ماهوبدانه› (زیستشناسی) māhudāne ۱. گیاهی شیردار با ساقۀ بلند، برگهایی شبیه برگ بادام، و گلهای زرد؛ حبالملوک؛ شباب.۲. میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطیشکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد.
-
دند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] dand تخم میوۀ بیدانجیر ختایی که بهاندازۀ پستۀ کوچک است و هر سه دانۀ آن در یک غلاف جا دارد و در ابتدا سبزرنگ است و پس از رسیدن زرد یا سیاه میشود. مغز آن در طب به کار میرود. برگهایش شبیه برگ بادنجان و گلهایش زردرنگ است و...