کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زردچوبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زردچوبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زرچوبه› (زیستشناسی) zardčube ۱. غدۀ زیرزمینی و زردرنگ گیاهی که به عنوان ادویه و دارو مصرف میشود؛ دارزرد.۲. گیاهی علفی با برگهای بیضیشکل که این غدهها در اطراف ساقۀ زیرزمینی آن تولید میشود.
-
جستوجو در متن
-
زرچوبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) zarčube = زردچوبه
-
هرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از سنسکریت] harad زردچوبه.
-
دارزرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] dārzard =زردچوبه
-
بوی افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بوافزار، بویافزا، بوزار، بوزا› [قدیمی] buy[']afzār موادی که بهعنوان چاشنی در غذا ریخته میشود، از قبیل فلفل، زردچوبه، دارچین، و مانندِ آن.
-
دیگ افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دیگاوزار، دیگابزار› [قدیمی] dig[']afzār داروهای خوشبو از قبیل فلفل و زردچوبه و زیره و هل و دارچین که در خوراکها میریزند؛ افزار؛ اوزار؛ بوافزار.