کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبان مجاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بریده زبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] boridezabān = زبانبریده
-
گنجشک زبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بنجشکزوان› (زیستشناسی) gonješkzabān = زبانگنجشک
-
زبان بره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) zabānbare = بارهنگ
-
زبان شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) zabānšenāsi علمی که دربارۀ زبانهای مختلف، چگونگی ساختمان و اصوات و اشکال هر یک، و ارتباط میان آنها بحث میکند.
-
زبان گرفتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) zabāngereftegi زبانگرفته بودن؛ لکنت زبان.
-
زبان گز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) zabāngaz هر چیز تندوتیز یا بسیارشیرین که وقت خوردن زبان را میگزد.
-
شکسته زبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šekastezabān ویژگی کسی که زبانش هنگام حرف زدن میگیرد؛ الکن؛ گرفتهزبان.
-
سگ زبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sagzabān گیاهی از نوع گاوزبان با برگهای پوشیده از کرک، گلهای خوشهای قرمز یا بنفش، دانههای خاردار و ریشه ضخیم که بلندیش تا شصت سانتیمتر میرسد و در اراضی خشک و شنی میروید.
-
زبان در قفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (زیستشناسی) zabāndarqafā گیاهی زینتی از خانوادۀ آلاله با برگهای پنجهای شکل؛ زبانبهقفا؛ زبانپسقفا؛ گل نافرمان؛ تاجالملوک.
-
جستوجو در متن
-
سهواللسان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [مجاز] sahvollesān لغزش زبان و اشتباه در تکلم.
-
شکرگفتار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [سنسکریت. فارسی] [قدیمی، مجاز] šekargoftār شیرینسخن؛ شیرینزبان.
-
تیززبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tizzabān زبانآور؛ فصیح.
-
یک سخن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] yeksoxan یکزبان؛ یککلمه؛ متفق؛ همآهنگ.
-
گشاده زبانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] gošādezabāni زبانآوری؛ خوشسخنی؛ فصاحت.