کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبانه شاهین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زبانه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) zabānedār ۱. دارای زبانه؛ آنچه دارای پره یا برآمدگی شبیه زبان باشد.۲. شعلهدار؛ شعلهور.
-
زبانه زن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) zabānezan زبانهکش؛ شعلهکش.
-
زبانه زنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] zabānezanān درحال زبانه کشیدن؛ درحال اشتعال.
-
جستوجو در متن
-
شاهین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šāhin ۱. (زیستشناسی) پرندهای شکاری از خانوادۀ باز، با منقار کوتاه، دم بلند، چنگالهای قوی.۲. زبانۀ ترازو؛ میله یا آلتی که دو کفۀ ترازو را به آن آویزان میکنند.
-
طیار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] tayyār ۱. پروازکننده.۲. چست و چالاک؛ تیزرو.۳. (اسم) زبانۀ ترازو.۴. (اسم) ترازو: ◻︎ عطای او از آن بگذشت کآن را / توان سختن به شاهین و به طیار (فرخی: ۱۴۴ حاشیه).۵. (اسم) عیار درم.۶. (اسم) نوعی قایق و کشتی تندرو.