کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاویه قائمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زاویه نشین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] zāviyenešin منزوی؛ گوشهگیر؛ آنکه از مردم دوری گزیند و در خانقاه به عبادت و ذکر مشغول شود.
-
زاویه یاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (ریاضی) zāviyeyāb وسیلهای برای اندازه گرفتن زاویه؛ پانتومتر.
-
جستوجو در متن
-
قائم الزاویه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: قائمالزاویة] qā'emozzāviye شکلی که دارای زاویۀ قائمه باشد؛ راستگوشه؛ راستزاویه.
-
قائم الزوایا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (ریاضی) qā'emozzavāyā شکلی که همۀ زاویههای آن قائمه باشد.
-
راست گوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ریاضی) rāstguše ۱. مستطیل.۲. (صفت) دارای زاویۀ قائمه؛ قائمالزوایه: مثلث راستگوشه.
-
گونیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُریانی، مٲخوذ از یونانی] (ریاضی) gun[i]yā وسیلهای مسطح و سهگوش به شکل مثلث قائمالزاویه که برای رسم خط عمود یا رسم زاویۀ قائمه استفاده میشود
-
عمود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: اَعمَده و عُمُد] 'amud ۱. (ریاضی) خطی که با خط دیگر تشکیل زاویۀ قائمه میدهد.۲. [قدیمی] ستون؛ پایه.۳. [قدیمی] ستون خانه.۴. [قدیمی] گرز؛ گرز آهنی.۵. [قدیمی] رئیس؛ سرور.۶. [قدیمی] بزرگ قوم.
-
وتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَوْتار] vatar ۱. (زیستشناسی) بندها و رشتههایی در بدن که عضلات و استخوانها را به هم پیوند میدهد.۲. (ریاضی) ضلع روبهرو به زاویۀ قائمه در مثلث قائمالزاویه.۳. (ریاضی) خطی که دو نقطه از محیط دایره را به هم وصل میکند و از قطر دایر...
-
مربع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] morabba' ۱. چهارگوش؛ چهارگوشه.۲. (ریاضی) شکلی هندسی که دارای چهار ضلع مساوی و چهار زاویۀ قائمه باشد؛ چهارسو.۳. (ادبی) در بدیع، آن است که شاعر چهار مصراع بگوید که هم افقی خوانده شود و هم عمودی:از چهرۀافروختهگل رامشکن/افروختهرخ م...
-
مثلث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mosallas ۱. (ریاضی) شکلی که دارای سه ضلع و سه زاویه باشد؛ سهگوشه.۲. (صفت) دارای شکل مثلث؛ سهگوشه.۳. (صفت) (ادبی) ویژگی حرفی که سه نقطه یا سه حرکت داشته باشد؛ مثلثه.۴. (ادبی) مسمطی که هر بند آن سه مصراع دارد.۵. (موسیقی) از آلات موسیقی ...