کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاد و ولد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زاد بر زاد
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] zādbarzād زادهبرزاده؛ پشتبرپشت؛ نسلبرنسل؛ پدربرپدر؛ اباعنجد: ◻︎ همه زادبرزاد خویش منند / که در هند برپای پیش منند (فردوسی: ۶/۵۶۵).
-
کهن زاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] kohanzād کهنسال؛ پیر: ◻︎ چنین گفت آن سخنگوی کهنزاد / که بودش داستانهای کهن یاد (نظامی۲: ۱۲۳).
-
خانه زاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xānezād ۱. خدمتکاری که در خانۀ ارباب خود متولد شده.۲. [قدیمی] بومی.۳. [قدیمی، مجاز] حاصل.
-
پری زاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) ‹پریزاده› [قدیمی] parizād ۱. فرزند پری؛ پرینژاد.۲. [مجاز] بچۀ بسیارزیبا.
-
پاک زاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی، مجاز] pākzād کسی که دارای اصلونسب صحیح است؛ پاکزاده؛ پاکنژاد؛ حلالزاده؛ نجیب؛ اصیل.
-
جستوجو در متن
-
یکی به دو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] yekibedo گفتگوی بیجا و بیمعنی؛ مشاجره؛ ستیزه کردن.〈 یکیبهدو کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] گفتگوی بیجا و بیمعنی کردن؛ مشاجره کردن؛ ستیزه کردن.
-
کوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: kōxšītan] kušidan ۱. جد و جهد کردن؛ تلاش کردن؛ بسیار کار کردن.۲. [قدیمی] جنگ کردن؛ مبارزه کردن.
-
تطییب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tatyib ۱. پاک و پاکیزه کردن؛ طیب و طاهر کردن.۲. حلال کردن.
-
حلاجی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hallāji ۱. شغل و عمل حلاج؛ جدا کردن پنبه از پنبهدانه.۲. [مجاز] = 〈حلاجی کردن〈حلاجی کردن: (مصدر متعدی) [مجاز] در امری یا مطلبی دقت و بررسی کردن و درست و نادرست را از هم جدا کردن.
-
عنایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عَنایة و عِنایة] [قدیمی] 'enāyat ۱. قصد کردن؛ آهنگ کردن.۲. حفظ کردن.۳. اهتمام داشتن؛ توجه و اشتغال به امری؛ قصد و اهتمام.۴. مهربانی؛ لطف.۵. یاری؛ کمک.〈 عنایت الهی: لطف و بخشش خداوند.〈 عنایت کردن: (مصدر لازم)۱. توج...
-
تلخیص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] talxis خلاصه کردن؛ ملخص کردن؛ مختصر کردن کلام و روشن ساختن آن.
-
درافتادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) dar[']oftādan با کسی جنگ و جدال کردن؛ کشمکش کردن؛ ستیزه کردن.
-
تلطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] talattof نرمی و مهربانی کردن؛ اظهار لطف و محبت کردن.
-
تملق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamalloq چربزبانی کردن؛ چاپلوسی و اظهار فروتنی و محبت کردن.