کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاده ٔ دهن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بزرگ زاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bozorgzāde فرزند شخص بزرگ؛ آنکه از خاندان اصیل و نجیب است.
-
حلال زاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [عربی. فارسی، مقابلِ حرامزاده] [عامیانه] halālzāde کسی که پدر و مادرش به طریق مشروع با هم ازدواج کرده باشند؛ فرزندی که از ازدواج شرعی به دنیا آمده است.
-
عم زاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'amzāde عموزاده؛ پسرعم؛ پسرعمو.
-
غریب زاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qaribzāde ۱. فرزند شخص غریب.۲. فرزند کولی.۳. [مجاز] حرامزاده.
-
غلام زاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [عربی. فارسی] qolāmzāde فرزند غلام؛ پسر غلام و بنده.
-
ملک زاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] malekzāde فرزند پادشاه؛ شاهزاده.
-
پیش زاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] pišzāde ۱. آنکه پیشتر متولد شده.۲. نسبت فرزندی که زنی از شوهر سابق خود داشته باشد با شوهر فعلی او.
-
حرام زاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [عربی. فارسی] [عامیانه] harāmzāde ۱. فرزندی که از ازدواج غیر شرعی به وجود آید؛ ناپاکزاده؛ فرزند نامشروع.۲. [مجاز] بدذات؛ حیلهگر و فتنهانگیز.
-
روسپی زاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ruspizāde حرامزده.
-
ریگ زاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) rigzāde = سقنقور
-
نجیب زاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [عربی. فارسی] najibzāde اصیل؛ بزرگزاده.