کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) rig سنگریزه؛ خردهسنگ؛ شن.〈 ریگ روان: (زمینشناسی) ریگهایی که در بیابان به سبب وزش باد از طرفی به طرف دیگر میرود و گاه بر روی هم جمع میشود و تشکیل تل و پشته میدهد: ◻︎ در بیابان خشک و ریگ روان / تشنه را در دهان چه دُر چه...
-
واژههای مشابه
-
مرده ریگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مردهری› [قدیمی] morderig ۱. مالی که از مرده باقی مانده باشد؛ میراث.۲. (صفت) [مجاز] بیهوده؛ بیارزش؛ ناچیز؛ فرومایه: ◻︎ مانْد چون پای مقعد اندر ریگ / آن سر مردهریگش اندر دیگ (سنائی: ۲۰۴)، ◻︎ قوم گفتندش که ای چون تلّ ریگ / پس چه میکردی، کهای...
-
روان ریگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ravānrig ریگهایی که در بیابان بهواسطۀ وزش باد از طرفی به طرف دیگر میرود و تشکیل تل و پشته میدهد؛ ریگ روان؛ ریگ رونده: ◻︎ به رومی سپاهی نشاید شکست / نساید روانریگ با کوه دست (فردوسی: ۸/۳۴۶).
-
ریگ پشته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rigpošte تپه و تودۀ ریگ؛ پشتۀ ریگ.
-
ریگ توده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rigtude = ریگپشته
-
ریگ زاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) rigzāde = سقنقور
-
ریگ ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) rigmāhi = سقنقور
-
جستوجو در متن
-
جمهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جمهرَة] [قدیمی] jamhare ریگتوده؛ تودۀ ریگ.
-
سنگ ریزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sangrize خردهسنگ؛ ریگ.
-
شن زار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) šenzār زمینی که در آن شن بسیار باشد؛ ریگزار.
-
نقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نقاء] [قدیمی] naqā ۱. ریگ؛ شن.۲. پاکیزگی.
-
ریگزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rigzār زمین پوشیده از ریگ؛ زمین پرریگ؛ ریگستان.
-
رمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: رِمال] raml ۱. ریگ؛ ریگ نرم؛ شن؛ ماسه.۲. علمی که بهعقیدۀ برخی از مردم بهوسیلۀ آن میتوان پیشگویی کرد و طالع کسی را به دست آورد.۳. وسیلهای که با آن فال میگیرند و پیشگویی میکنند.