کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریز و واریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قهوه ریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qahveriz ظرفی که از آن قهوۀ جوشیده در فنجان بریزند.
-
خاک ریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xākriz ۱. جایی که در آن خاک ریخته باشند.۲. محلی در کنار خندق که خاکهای کندهشده را برای جلوگیری از عبورومرور در آنجا میریزند.
-
رنگ ریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] rangriz ۱. رنگرز؛ صباغ.۲. [مجاز] حیلهگر؛ نیرنگباز.