کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریزان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) rizān ریزنده؛ درحالریختن.
-
واژههای مشابه
-
برگ ریزان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برگریز› bargrizān خزان؛ فصل پاییز که برگ درختان میریزد: ◻︎ شرط است که وقت برگریزان / خونابه شود ز برگ، ریزان (نظامی۳: ۵۱۴).
-
گل ریزان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) golrizān ۱. رسم گل ریختن به سر عروس و داماد در مجلس عروسی یا بر سر پهلوان در زورخانه.۲. مراسمی ویژه در زورخانه برای جمعآوری پول به منظور کمک به یکی از اعضا.
-
جستوجو در متن
-
ساکب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sākeb ریزان؛ فروریزنده؛ فروریخته (آب، اشک).
-
گریان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) geryan در حال گریستن؛ اشکریزان؛ گریهکنان؛ گرینده.
-
فایض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فائض] [قدیمی] fāyez ۱. فیضدهنده؛ فیضرسان.۲. منتشر؛ ریزان.۳. (اسم) [مجاز] بهرۀ پول.
-
پاییز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pātež] ‹پاذیز، پادیز، پاریز، پاییز› pāy(')iz از فصول چهارگانۀ سال که شامل ماههای مهر، آبان، و آذر است؛ برگریزان؛ خزان.