کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریخته گری توپُر 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تیله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹تیره، تشیره› tile گلولۀ کوچک و توپُر سنگی یا بلوری که کودکان با آن بازی میکنند.
-
پالان گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pālāngari پالاندوزی.
-
گری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gari ۱. پیمانه؛ کیل؛ پنگان.۲. گز؛ جریب: ◻︎ زآنکه امثال مرا بیشاعری بسیار داد / کاخهای چارپوشش باغهای چلگری (انوری: ۴۵۶).۳. گره.
-
کماسه گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] kamāsegari ساختن کماسه.
-
کنده گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] kandegari شغل و عمل کندهگر؛ کندهکاری.
-
کنسول گری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. فارسی] (سیاسی) konsulgari اداره یا محل کار کنسول.
-
لابه گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] lābegari ۱. تضرع؛ زاری.۲. چاپلوسی.
-
عشوه گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'ešvegari عشوهکاری؛ دلربایی.
-
پریون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بریون› (طب قدیم) paryun بیماری خارش پوست بدن؛ جَرَب؛ گری.
-
پوست گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pustgari دباغی.
-
پلاس گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pa(e)lāsgari پلاسبافی.
-
موذی گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی، فارسی] [عامیانه] muzigari حیلهگری؛ بدجنسی؛ مردمآزاری.
-
ناشی گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] nāšigari بیتجربگی؛ تازهکاری.
-
شیشه گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šišegari شغل و عمل شیشهگر.
-
شیوه گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] šivegari ناز؛ کرشمه؛ دلبری.