کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریختن آب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دفق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] dafq ریختن آب؛ ریختن آب بهشدت؛ جستن آب؛ جهیدن آب از چیزی.
-
صب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صبّ] [قدیمی] sab[b] ۱. ریختن.۲. ریختن آب.
-
شاریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹شریدن› [قدیمی] šāridan سرازیر شدن و ریختن آب یا چیز دیگر از بالا به پایین؛ ریختن پیاپی آب از بالا به پایین.
-
سکب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] sakb ریختن آب یا مایع دیگر.
-
سفک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] safk ریختن؛ ریختن آب یا خون. Δ بیشتر به معنی خون ریختن استعمال میشود.〈 سفک دماء: [قدیمی] ریختن خونها.
-
شریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹شاریدن› [عامیانه] šor[r]idan ریختن پیاپی آب از بالا به پایین.
-
اراقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اراقة] ‹اراقه› [قدیمی] 'erāqat ۱. ریختن آب، خون، یا مایع دیگر؛ ریختن.۲. ادرار کردن.
-
آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āp] ‹آو، او› 'āb ۱. (شیمی) مادهای مایع، بیطعم، بیبو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی H۲O که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد درجۀ سانتیگراد جوش میآید و در صفر درجۀ سانتیگراد من...
-
افتضاض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eftezāz ۱. اندکاندک آب ریختن.۲. ازالۀ بکارت کردن.
-
تقطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqattor قطرهقطره چکیدن؛ چکهچکه ریختن آب یا مایع دیگر.
-
اشپیختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹اشبیختن، اشپوختن، اشبوختن، شپوختن› [قدیمی] 'ešpixtan ریختن و پراکنده کردن چیزی؛ پاشیدن آب یا چیز دیگر؛ پاشیدن؛ افشاندن.
-
چکیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) čekidan ۱. چکهچکه ریختن آب از جایی یا چیزی.۲. فروریختن آب از جایی بهصورت چکههای پیدرپی.۳. [قدیمی] ترکیدن.
-
آبریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābriz ۱. جای ریختن آب.۲. (جغرافیا) جایی از رودخانه که آب از کوه یا نهر وارد آن میشود.۳. چاهی که آبهای گندیده یا آب حمام و مطبخ در آن ریخته شود.۴. = مستراح۵. [قدیمی] ظرف شراب.
-
تقاطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqātor ۱. از پی هم آمدن.۲. قطرهقطره چکیدن آب یا مایع دیگر؛ چکهچکه ریختن.
-
شاشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹شاشدن› šāšidan ۱. ادرار کردن؛ بول کردن؛ گمیزیدن.۲. [قدیمی] فروریختن و سرازیر شدن آب؛ شاریدن.