کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ریغ› [قدیمی] rix سرگین آبکی انسان یا حیوان؛ سرگین؛ غایط.
-
جستوجو در متن
-
ریخن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) ‹ریخین› [قدیمی] rixen انسان یا حیوانی که اسهال و شکمروش داشته باشد و خود یا دیگری را آلوده سازد؛ ریخآلوده؛ ریخو؛ ریغو: ◻︎ یکی آلودهای باشد که شهری را بیالاید / چو از گاوان یکی باشد که گاوان را کند ریخن (رودکی: ۵۲۶).