کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریاکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریاکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] riyākāri عمل ریاکار.
-
جستوجو در متن
-
ظاهرسازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] zāhersāzi ۱. ریاکاری.۲. حفظ کردن ظاهر
-
خودسازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xodsāzi ۱. آماده کردن خود را برای انجام کاری.۲. [قدیمی، مجاز] ریاکاری.
-
زرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zarq تزویر؛ دورنگی؛ ریاکاری.〈 زرقوبرق: [مجاز] زروزیور؛ جلوه و زیبایی ظاهری.
-
سالوسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sālusi ۱. ریاکاری؛ عوامفریبی؛ حیلهگری.۲. (صفت نسبی، منسوب به سالوس) اهل ریا و سالوس.
-
سمعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سمعَة] [قدیمی] som'e ۱. انجام دادن کار نیکو تا شخص نام خود را در افواه بیندازد و به نیکوکاری مشهور شود؛ ریاکاری.۲. (اسم) [مجاز] شهرت؛ نیکنامی؛ آوازۀ نیک.